خانواده کجاست؟

من در این دنیای سرد و تنها فقط یک سایه هستم که می‌خواهم بدانم که من مهم هستم و دوست دارم که جزئی از یک خانواده باشم

من در بین رشته‌های زندگی گرفتار شده‌ام که می‌خواهم از آنها رها شوم که می‌خواهم یک لحظه آزاد باشم که می‌خواهم یک فرصت داشته باشم

من می‌نگرم به آسمان که شاید یک نشانه ببینم که شاید یک صدا بشنوم که شاید یک امید پیدا کنم

خانواده کجاست؟ آیا کسی می‌داند؟ آیا کسی می‌خواهد؟ آیا کسی می‌آید؟